طناب نامرئی
گاهیاوقات عادتها از طنابها قویترند.
داستانهای انگلیسی
(English Short Stories)
مترجم: محمد ابراهیم علیمردانی
شرکت فراسازه دج کاوان
روزی روزگاری در روستایی آفتابی، کوزهگر مهربانی به نام کریم دو الاغ آرام بهنامهای «رفیع» و «نور» داشت.
روزی روزگاری در روستایی آفتابی، کوزهگر مهربانی به نام کریم دو الاغ آرام بهنامهای «رفیع» و «نور» داشت. هر روز صبح، کوزههایاش را بار میکرد و بهسمت بازار میرفت. وقتی به آنجا میرسید همیشه الاغها را با طناب محکمی به درختی میبست و کوزههایاش را میفروخت.
یک روز، طناب پاره شد!
کریم گفت: «وای نه! چطور جلوی الاغهایام را بگیرم که فرار نکنند»؟
پیرمردی در همان نزدیکی لبخندی زد و گفت: «وانمود کن که آنها را بستهای؛ الاغها متوجه نخواهند شد»!
بنابراین کریم همینکار را انجام داد. او طناب را دور درخت پیچید و وانمود کرد که طناب را گره میزند.
حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ الاغها تکان نخوردند! آنها تمام روز در جای خود ماندند.
اما بعدا وقتی کریم آماده رفتن به خانه شد الاغها باز تکان نمیخوردند. او سعی کرد آنها را صدا بزند؛ بکشد؛ حتی هویج تعارف کند؛ اما هیچکدام فایدهای نداشت.
کریم دوباره بهسمت آن پیرمرد دوید.
پیرمرد خندید و گفت: «باید طنابها را باز کنی حتی اگر همراه ظاهری باشد»!
کریم برگشت و طوری رفتار کرد که انگار دارد طناب را باز میکند ...
... و درست مثل این بود که امری خارقالعاده انجام شده باشد؛ بدینترتیب الاغها او را تا خانه دنبال کردند!
نکتهی اخلاقی این داستان
گاهیاوقات عادتها از طنابها قویترند.
ما میتوانیم احساس کنیم گیر افتادهایم؛ حتی وقتی از آزادی برخوردار هستیم.
منابع
(2025). The Invisible Rope. englishshortstories.comLink.
(n.d.). The Invisible Rope. YoutubeLink.