از اتاق بازی تا اتاق جلسهها: بررسی مجدد داستان خرگوش و لاکپشت
درسهای مدیریتی از مسابقهی لاکپشت و خرگوش
سونیا سانتوس
(Sonnie Santos)
مترجم: محمد ابراهیم علیمردانی
شرکت فراسازه دج کاوان
در گذشتهای خیلی دور، یک لاکپشت و یک خرگوش دربارهی اینکه کدام سریعتر است با یکدیگر بحث کردند.
تصمیم گرفتند به بحثشان در میدان مسابقه فیصله دهند.
لاکپشت و خرگوش هر دو توافق کردند در چه مسیری مسابقه بدهند و بدینترتیب رقابت خود را آغاز کردند.
خرگوش با شتاب زیادی حرکت خود را آغاز کرد و برای لحظههایی فعال و پرانرژی میدوید.
سپس مشاهده کرد که خیلی از لاکپشت دور شده است.
فکر میکرد میتواند لحظاتی زیر یک درخت بنشیند و استراحت کند و بعد به مسابقه ادامه دهد.
او زیر یک درخت نشست و خیلی زود به خواب رفت.
لاکپشت - که بهشکلی آرام و منظم قدم برمیداشت - بهشکلی باورنکردنی به پایان خط رسید و خیلی زود مسابقه را بهپایان برد.
بدون گفتگو بهعنوان پدیده و قهرمان این رقابتها شناخته شد.
خرگوش از خواب بیدار شد و فهمید که بازندهی این مسابقه شده است.
نتیجهی اخلاقی داستان چیست؟
نتیجهی اخلاقی این داستان آن است که حرکت کُند ولی پایدار باعث پیروزی در رقابت میشود.
این روایتی از این داستان است که ما با این داستانها در کودکی آشنا شده و با آن بزرگ شدهایم. اما روایت دیگر ما از این داستان ادامه دارد.
خرگوش بهخاطر از دست دادن مسابقه غمگین شد و فکری بهخاطرش رسید.
او این پدیده را اینچنین تحلیل میکرد که در مسابقه به این خاطر بازنده شده است که بیش از حد به خود اطمینان داشته، بیتوجهی کرده و سهلانگار بوده است.
اگر پیروزی در مسابقه را مسلم فرض نمیکرد لاکپشت بههیچ وجه نمیتوانست وی را شکست دهد.
رقابتی دیگر
بنابراین لاکپشت را به رقابتی دیگر دعوت کرد.
لاکپشت با رقابت جدید موافقت کرد.
اینبار خرگوش از وضعیت گذشته خارج شده و بدون توقف از ابتدا تا انتها دوید.
خرگوش با کیلومترها فاصله لاکپشت را جا گذاشت.
نتیجهی اخلاقی داستان چیست؟
حرکت سریع و ثابتقدم بودن بر آن حرکت همیشه بر حرکت کُند و پایدار برتری دارد.
کُند و پایدار بودن خوب است؛ اما بهترین حرکت سریع و ثابتقدم است.
اما داستان در آن جا هم به انتها نمیرسد ...
لاکپشت چند لحظه فکر کرد و فهمید که راهی وجود ندارد که بتواند خرگوش را در آن راههایی که بهشکل گذشته طراحی شده است شکست دهد.
کمی فکر کرد و سپس در رقابتی دیگر با خرگوش وارد شد؛ اما در مسیری کاملا متفاوت.
خرگوش هم موافقت کرد.
لاکپشت و خرگوش رقابت را آغاز کردند.
خرگوش در عهدی که با خود بسته بود سریع و ثابتقدم حرکت کرد؛ خرگوش با شتاب زیاد از جا کند و سرعت بالایی به خود گرفت.
تا اینکه به یک رودخانه بزرگ رسید.
خط پایان در دو کیومتری آن طرف رودخانه واقع شده بود.
خرگوش کنار رودخانه نشست در حالی که نمیدانست برای عبور از عرض رودخانه چه کار باید انجام دهد.
در آنحال، لاکپشت کُند و خرامان در طول مسیرحرکت میکرد. به رودخانه رسید. بهسمت کنار دیگر رودخانه شنا کرد. پیادهروی را ادامه داد و موفق شد به خط پایان مسابقه راه یابد.
نتیجهی اخلاقی داستان چیست؟
ابتدا شایستگیهای محوری خود را تعیین کنید و میدان رقابت را بهسمت شایستگیهای محوری عوض نمایید.
داستان هنوز به پایان نرسیده است ...
لاکپشت و خرگوش - که تا آنزمان هرکدام پایان خوبی داشتند - با یکدیگر همفکری کردند.
هر دو متوجه شدند در صحنهی رقابت آخرشان میتوانستند پایان بهتری داشته باشند.
بنابراین لاکپشت و خرگوش تصمیم گرفتند مسابقهی آخر را تکرار کنند؛ اما اینبار تصمیم گرفتند در قالب یک تیم با هم همکاری کنند.
آنان حرکت در مسیر را آغاز کردند و اینبار خرگوش، لاکپشت را تا کنار رودخانه بر دوش خود حمل کرد.
در آنجا لاکپشت دست بهکار شد و در حالی که خرگوش بر پشتش سوار شده بود از عرض رودخانه شنا کرد.
در آنطرف رودخانه، خرگوش دوباره لاکپشت را بر پشتش گذاشت و با یکدیگر به خط پایان رسیدند.
هم لاکپشت و هم خرگوش احساس رضایت بیشتری داشتند از موردی که قبلا احساس رضایت میکردند.
نتیجهی اخلاقی داستان چیست؟
از لحاظ فردی عالی و دارا بودن شایستگیهای قوی محوری خوب است.
اما اگر بتوانیم بهصورت یک تیم عمل کرده و از شایستگیهای محوریمان در تیم بهخوبی بهرهبرداری نماییم همیشه بهطور متوسط در حدی پایینتر از نرمال عمل میکنیم ... در موقعیتهایی ضعیف و در بعضی موقعیتها خوب.
کار تیمی عمدتاً با «رهبری وضعی یا موقعیتی» (Situational Leadership) مطرح میشود که اجازه میدهد فرد با شایستگیهای محوری نسبی در یک موقعیت رهبری عمل کند ...
و همین امر در مورد داستان ما صدق میکند.
پایان.
منابع
- Santos, S. (n.d.). From Playroom to Boardroom: The Reboot Story of the Rabbit and Turtle.
ASKSonnie.INFOLink