آموزش مهارت‌ها
مدیریت زمان (مدیریت زمانی شماره‌ی 1)
شنبه، 14 مهر 1403

مدیریت زمان (مدیریت زمانی شماره‌ی 1)

مدیریت زمان، مدیریت خود (Managing Oneself) نسبت به زمان است.
مدیریت زمان
درک مدیریت زمان (Time Management)

مرکز حکمرانی خوب
(Center for Good Governance)
مترجم: محمد ابراهیم علیمردانی
شرکت فراسازه دج کاوان



بروس لی (Bruce Lee)

جوئه هیامز (Joe Hyams)

مقدمه
بروس لی (Bruce Lee) به‌نقل از هیامز (Joe Hyams) در کتاب «ذِن در هنرهای رزمی» (Zen in the Martial Arts):
«همه‌ی ما وقت داریم که یا زمان‌مان را صرف کاری می‌کنیم یا زمان‌مان را هدر می‌دهیم و این تصمیم ماست که با زمان چگونه عمل کنیم. اما زمانی که زمان‌‌مان سپری می‌شود برای همیشه از دست‌مان خارج می‌شود».
هر فردی روی کره‌ی زمین، زمان یکسانی در اختیار دارد:
  • 60 ثانیه در یک دقیقه
  • 60 دقیقه در یک ساعت
  • 1.440 دقیقه در روز
  • 525.600 دقیقه در سال.
در حالی که اکثریت قریب به اتفاق مردم اعتراف می‌کنند که در قبال «زمان»، دچار تزلزل می‌شوند تعداد بسیار کمی می‌توانند ادعا کنند که از «زمان»، بهترین بهره را می‌برند. پس مردم چگونه از عهده‌ی همه‌ی کارهای‌شان برمی‌آیند؟ این امر بدین‌دلیل است که آن‌ها راهی برای کشف چگونگی مدیریت مؤثر زمان خود یافته‌اند.
مدیریت زمان چیزی فراتر تنها مدیریت زمان است؛ بلکه در مورد کنترل استفاده از با ارزش‌ترین و کم‌ارزش‌ترین منبع (Resource) است. مدیریت خود (Managing Oneself) نسبت به زمان است. تعیین اولویت‌ها و مسؤولیت‌پذیری و کنترل موقعیتی (Take Charge of the Situation) است که در آن واقع شده‌اند و بهره‌برداری از زمان است؛ به‌معنی تغییر عادت‌ها یا فعالیت‌هایی است که باعث اتلاف‌زمان می‌شود. تمایل به اتخاذ عادت‌ها و روش‌هایی است برای بهره‌برداری حداکثری از زمان.
با مهارت مناسب مدیریت زمان، فرد بر زمان، استرس (Stress) و انرژی (Energy) خود کنترل می‌یابد. فرد می‌تواند بین کار و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کند. فرد از انعطاف کافی برای پاسخ به موارد از قبل پیش‌بینی نشده یا فرصت‌های جدید پیدا خواهد کرد.
مهم این نیست که فرد چقدر زمان دارد؛ بلکه چگونگی بهره‌برداری از آن از اهمیت برخوردار خواهد بود. نکته‌ی بسیار بااهمیت این است که فرد چقدر «زمان» را خوب مدیریت می‌کند.


دکتر مکنزی (Dr. Alec Mackenzie)


تله‌ی زمان (The Time Trap)
دکتر مکنزی (Dr. Alec Mackenzie) محقق شناخته شده در سطح بین‌الملل در حوزه‌ی «مدیریت زمان» در کتاب خود به‌نام «تله‌ی زمان» (The Time Trap) به این بحث می‌پردازد که «مدیریت زمان» یک نام اشتباه است زیرا واقعا نمی‌توان زمان را به‌روش مدیریت دیگر منابع نظیر موارد ذیل مدیریت کرد:
  • مدیریت سرمایه‌‌های مالی (Financial Capital)
  • مدیریت سرمایه‌های فیزیکی (Physical Capital)
  • ممدیریت سرمایه‌های انسانی (Human Capital)
  • مدیریت اطلاعات و زمان (Information and Time).
در حالی که هر یک از چهار مورد اول را می‌توان افزایش، کاهش یا انتقال داد یا به‌شکل دیگری کنترل کرد «زمان» را نمی‌توان دردست گرفت.
دکتر مکنزی معتقد است که وقتی نوبت به «زمان» می‌رسد فقط می‌توان خود را در رابطه با آن مدیریت کرد. فرد همان‌طور که می‌تواند منابع دیگر را کنترل کند نمی‌تواند به کنترل زمان بپردازد؛ فقط می‌تواند چگونگی بهره‌برداری از آن را کنترل کند.
در دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم هیچ‌چیز جایگزین زمان نمی‌شود و زمان را نمی‌توان دوباره خلق کرد؛ بنابراین نمی‌توانیم انتخاب کنیم که از زمان بهره ببریم یا در آن، صرفه‌جویی کنیم؛ بلکه تنها گزینه‌ی ما آن است که چگونه زمان را صرف کنیم.
تصورهای غلط از زمان
چند تصور غلط درباره‌ی زمان وجود دارد؛ این تصورها بر همه‌ی افراد از جمله افرادی که ممکن است کاملا موفق و مؤثر باشند تأثیر می‌گذارد. در این‌جا به برخی از تصورهای غلط درباره‌ی «زمان» اشاره می‌شود که توسط دکتر مکنزی شناسایی شده است:
تصور نادرست اول - مدیریت زمان ساده است
عقل سلیم تنها چیزی است که مورد نیاز است. در حالی که این مفهومی ساده به‌نظرمی‌رسد خودانضباطی (Self-Discipline) مورد نیاز برای تمرین مدیریت مؤثر زمان، آسان نیست.


برایان چارلز لارا (Brian Charles Lara)

تصور نادرست دوم - کار به بهترین وجه، تحت‌‌فشار انجام می‌شود
مطالعه‌های روان‌‌شناختی نشان می‌دهد که این تصور که «کار به بهترین وجه، تحت‌‌فشار انجام می‌شود»، چیزی بیش از یک بهانه برای به‌تعویق انداختن کار نیست. افراد تحت‌فشار خوب کار نمی‌‌کنند و فقط در شرایطی می‌توانند به بهترین وجه، کار را محقق کنند.
فشار (Pressure) و چالش (Challenge) نباید با هم اشتباه گرفته شوند. عملکرد لارا (Brian Charles Lara) در زمانی که تیم کریکت هند غربی (West Indies Team) با مشکل مواجه می‌شود بیش‌تر به عملکرد (Application) و اراده‌ی وی (Determination) مربوط می‌شود تا فشار.
تصور نادرست سوم - با استفاده از یک دفتر روزانه، فهرست کارهایی را که باید انجام دهم تعیین می‌کنم و یک منشی دارم که کارهای‌ام را تنظیم می‌کند
فرد باید خود را منظم نگه دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند این کار را برای دیگران انجام دهد. مشکل فرد، بی‌نظمی وی است که به‌سختی «زمان» دارد که به منشی خود گوش فرادهد یا به دفتر روزانه نگاه کند.
تصور نادرست چهارم - «زمان» ندارم
کارمند یا مدیر مؤثر اغلب در ساعات اولیه صبح کار بیش‌تری نسبت به اکثر افرادی انجام می‌دهد که در کل روز دارای فعالیت‌‌های عقب‌مانده هستند. آنان دیگر مجبور نیستند در ضرب‌الاجل‌های شدید (Tight Deadlines) و تحت استرس کار کنند که می‌تواند منجر به مشکلات قلبی ‌شود و نهایتا کاهش نهایی زمان زندگی روی زمین را به‌همراه داشته باشد.
تصور نادرست پنجم - مدیریت زمان ممکن است برای برخی از کارها خوب باشد؛ اما برای شغل من - که خلاقانه انجام می‌‌شود - مناسب نیست
مدیریت زمان فقط مربوط به کارهای عادی و معمول (Routine) نیست. مدیریت زمان برای همه‌ی مشاغل است و خودانضباطی (Self-Discipline) را به‌همراه دارد.
فقدان انضباط موجب اجتناب از این امر می‌شود که به‌‌جای خوب بودن (Being Good)، عالی (Being Great) باشیم.
تصور نادرست ششم - مدیریت زمان، لذت و آزادی خودانگیختگی (Spontaneity) را از بین می‌‌برد
آیا کار تحت‌‌استرس، فراموشی قرار ملاقات‌ها، بهانه‌جویی و عذرخواهی مداوم، لذت‌بخش و سرگرم‌کننده است؟! آیا اگر سازماندهی بهتر در هر روز جهت:
  • گذران یک یا دو ساعت بیش‌تر با خانواده
  • بازی کردن
  • خواندن یک کتاب خوب
  • برنامه‌ریزی برای فردا و روزها و هفته‌ی بعد
لذت‌بخش‌تر و سرگرم‌کننده‌تر است از این امر نیست که:
  • فقط استراحت کنیم؟
مدیریت ضعیف زمان (Poor Time Management) با یک یا ترکیبی از علایم قابل‌درک و معمول ظاهر می‌شود. بهتر است مدیران با انجام اقدام‌های اصلاحی (Corrective Actions) لازم بررسی کنند که آیا درمعرض هر یک از این علایم هستند یا خیر.
مدیریت ضعیف زمان دارای شاخص‌های ذیل است:
  • عجله‌ی همیشگی
    (به‌عنوان مثال: بین ملاقات‌ها یا انجام وظایف)
  • تأخیرهای مکرر
    (به‌عنوان مثال: هنگام حضور در ملاقات‌ها و مواجهه با ضرب‌الاجل‌ها)
  • بهره‌وری (Productivity)، انرژی و انگیزه‌ی (Motivation) پایین
    (به‌عنوان مثال: کارها به‌شکل کامل انجام نمی‌شود)
  • ناامیدی (Frustration)
    (به‌عنوان مثال چنین اظهار می‌شود: «کارها به‌خوبی پیش نمی‌رود»)
  • بی‌حوصلگی (Impatience)
    (به‌عنوان مثال چنین اظهار می‌شود: «اطلاعاتی که از او درخواست کرده‌ام کجا است؟»)
  • نوسان مزمن بین گزینه‌ها و انتخاب‌ها و تصمیم‌ها
    (به‌عنوان مثال چنین اظهار می‌شود: «در مورد هر گزینه‌ای تصمیم می‌گیرم در یک نقطه ضعف بزرگی واقع می‌شوم. نمی‌دانم به کدام سمت پرش کنم»)
  • مشکل در تعیین و دستیابی به اهداف
    (به‌عنوان مثال چنین اظهار می‌شود: «مطمئن نیستم از من چه انتظاری می‌رود»).
چرا این‌قدر از لحاظ «زمانی»، کم می‌آوریم؟
  • مدیریت براساس بحران (Management by Crisis)
  • فقدان برنامه (Lack of Planning)
  • اطلاعات ناقص (Incomplete Information)
  • عدم سازماندهی شخصی (Personal Disorganization)
  • تلاش بیش از حد (Attempting too much)
  • ناتوانی در نه گفتن (Inability to Say No)
  • مسؤولیت‌پذیری ناشفاف (Responsibility Unclear)
  • تفویض اختیار ناکارامد (Ineffective Delegation)
  • کارکنان و منابع ناکافی (Inadequate Staff & Resources)
  • کاغذبازی (Paperwork)
  • ارتباط‌های ضعیف (Poor Communication)
  • سازماندهی بد جلسه‌ها (Poorly Organized Meetings)
  • ناتمام گذاشتن کارها (Leaving Tasks Unfinished)
  • کنترل‌های ناکافی (Inadequate Controls)
  • عدم نظم و انضباط شخصی (Lack of Self-Discipline)
  • پذیرش هنجارهای اجتماعی و عرفی شدن (Socializing)
  • پایین آمدن یا وقفه در بازدیدها (Drop-in Visitors)
  • قطع کردن تماس‌های تلفنی (Telephone Interruptions).
دکتر دونالد ای. وتمور (Dr. Donald E. Wetmore)
یازده عامل دزد زمان (Time Thieves)
دکتر وتمور (Dr. Donald E. Wetmore) در کتاب: «عوامل دزد زمان: 11 عامل بسیار بزرگ هدردهنده‌ی زمان فاش شد» (Time Thieves: The 11 Biggest Time-Wasters Revealed) از یازده دسته عامل به‌عنوان «دزد زمان» صحبت می‌کند که نسبت به آن بی‌توجه هستیم که در مجموع موجب می‌شوند مدیران نتوانند از زمان گرنبها بهره‌برداری کنند.
اول - برنامه‌ریزی ضعیف (Poor Planning)
بی‌توجهی به ارزش برنامه‌‌ریزی و بی‌‌‌حوصلگی در انجام امور از دلایل برنامه‌ریزی ضعیف محسوب می‌شود. فقدان یک برنامه‌ی اقدام به‌احتمال زیاد باعث شروع نادرست می‌شود که منجر به بهره‌برداری غیرسازنده از زمان در مسیر حیاتی اموری می‌شود که باید تحقق یابد. در نتیجه ممکن است موجب شود مدیران زمان کافی برای تکمیل کار پیدا نکنند.
دوم - مدیریت بحران (Crisis Management)
اغلب، مدیریت بحران با عدم اولویت‌بندی وظایف همراه می‌شود. در نتیجه ناتوانی در تمایز بین کارهای فوری، مهم و غیرضروری احتمالا کارهای غیرمهم ابتدا به قیمت عدم انجام کارهای مهم تحقق می‌یابد. در نتیجه مدیران به‌احتمال زیاد، زمان کافی برای رسیدگی به امور مهم پیدا نمی‌کنند.
سوم - تعلل (Procrastination)
به‌راحتی می‌توان وظایف را به‌تعویق انداخت؛ البته اگر فورا در زمان سررسید انجام نشود. مشکل این‌جاست که وظایف روی هم انباشته می‌شوند و می‌توانند مدیران را مجبور کنند که بعدا با مشکل زمانی مواجه شوند. به‌تعویق انداختن امور عموما ناشی از ترس از شکست یا موفقیت، کمال‌گرایی (Perfectionism)، تمایل به انجام همه‌‌ی کارها با اولویت‌های نادرست است.
این یک فضیلت است که بخواهیم یک کار خوب انجام دهیم. اما برخی از افراد آن‌قدر نگران انجام یک کار عالی می‌شوند که هرگز آن را کامل نمی‌کنند. مدیران باید بررسی کنند که آیا تلاش آن‌ها برای تحقق کامل امور واقعا باعث بهبود اوضاع می‌شود یا از انجام کار آن‌ها ممانعت به‌عمل می‌آورد.
چهارم - وقفه‌ها (Interruptions)
وقفه‌ها و حواس‌پرتی‌ها (Distractions) به‌دلیل عدم برنامه‌ریزی، تمرکز ضعیف (Poor Concentration) و عدم کنترل محیط (Lack of Control over Environment) به‌وجود می‌آیند.
موارد ذیل، دزدهای غیرضروری زمان برای یک مدیر محسوب می‌شوند و به اشکال مختلفی وجود دارند:
  • پایین آمدن یا وقفه در بازدیدها
  • تلفن‌ها، ایمیل‌ها و جلسه‌های برنامه‌ریزی نشده
  • ارتباط‌‌های ضعیف
  • زنجیره‌ی گیج‌کننده‌ی اختیارها (Confused Chain of Authority)
  • و غیره.
مدیران باید کم‌تر تمایل داشته باشند که به‌طور خودکار زمان خود را در شرایط مذکور، صرف امور کنند. آن‌ها باید بیاموزند که اگر می‌خواهند به تحقق اموری بپردازند از حواس‌‌پرتی اجتناب کنند. آن‌ها باید در حوزه‌هایی امور را محقق کنند که با تداخل کم‌تری با سایر امور داشته باشد و زمانی که مشغول به کاری هستند و نمی‌توانند تداخلی با دیگر امور داشته باشد کارکنان را مطلع کنند.
پنجم - عدم تفویض اختیار (Not Delegating)
خواستن تحقق همه‌ی امور توسط خود، دزد دیگری برای «زمان» به‌شمار می‌رود که می‌تواند به مدیران اجازه دهد کنترل خود را از دست بدهند. آن‌ها احساس می‌کنند که کارکنان هرگز نمی‌توانند امور را به‌خوبی خود آن‌ها تحقق بخشند. آن‌ها می‌‌ترسند که شخص دیگری کار را برعهده بگیرد و بدین‌ترتیب مشکلی پیش بیاید. آن‌ها از زمان کافی برای برنامه‌ریزی طولانی‌مدت برخوردار نیستند زیرا درگیر کارهای روزمره شده‌اند.
ششم - جلسه‌های غیرضروری (Unnecessary Meetings)
اگر جلسه‌‌ای بدون دستور کار مشخص (Specific Agenda) برگزار شود و هیچ نتیجه‌ای از آن حاصل نشود مشخص است که آن جلسه غیرضروری بوده است. بدیهی است که چنین جلسه‌هایی، دزد زمان به‌شمار می‌روند؛ زیرا زمان هدر می‌رود و کارها شروع نمی‌شود.
هفتم - احساس افسردگی ناشی از فرار از مسؤولیت و تعهد (The Shuffling Blues)
مدیران اغلب زمان زیادی را به‌دلیل بی‌نظمی تلف می‌‌کنند. موارد ذیل به دوری از احساس افسردگی ناشی از فرار از مسؤولیت و تعهد در محل کار کمک می‌کند:
  • نگه داشتن چیزهایی که بدان نیاز دارند در یک مکان خاص
  • حذف پوشش‌ها با ایجاد بی‌نظمی
  • اطمینان یافتن از داشتن تمام مواد یا اطلاعات مورد نیاز قبل از شروع کار
  • پیروی از یک برنامه‌ی روزانه یا زمان‌بندی.
هشتم - سازماندهی ضعیف فیزیکی و جسمی (Poor Physical Setup)
برخوردار نبودن از چیزهایی که مدیران اغلب به آن‌ها نیاز دارند و برعکس دردسترس بودن بسیاری از چیزهایی که به‌‌ندرت به آن‌ها نیاز دارند منجر به موارد ذیل می‌شود:
  • اتلاف‌وقت بسیار
  • فرسودگی جسمی
  • تلاش برای به‌دست آوردن آن‌چه اغلب بدان نیاز دارند.
و البته این امر باعث می‌شود هنگامی که به دیگر کارکنان می‌رسند اغلب آن‌ها را برای جبران این ضعف‌ها به کاری وادار می‌کنند و بدین‌ترتیب بخشی از زمان‌شان را بدزدند.
نهم - شبکه‌سازی ضعیف (Poor Networking)
روابط باکیفیت با کارکنان و دیگران می‌تواند باعث صرفه‌جویی قابل‌توجهی در زمان شود زیرا درها را به‌روی مدیران با انواع فرصت‌ها باز می‌کند. ناکامی در ایجاد یک پایگاه شبکه‌ای خوب (A Good Network Base) باعث می‌شود که آن‌ها زمان خود را برای ایجاد آن‌چیزی تلف کنند که ممکن است از طریق شبکه می‌توانند به‌دست آورند.
دهم - نگرش بد (Bad Attitude)
هیچ‌چیز در روز موثرتر از داشتن یک نگرش ضعیف موجب صرف زمان نمی‌شود؛ باعث می‌شود که مدیران به‌جای تمرکز بر راه‌حل‌ها بر مشکلات تمرکز کنند و موجبات اتلاف‌زمان را فراهم ‌‌آورند. وقتی مشکلات و شکایت‌های خود را بر دوش دیگران می‌گذارند زمان ارزشمند خود را از دست می‌دهند.
یازدهم - افراد منفی‌گرا (Negative People)
احاطه شدن توسط افراد منفی می‌تواند بدین‌معنا باشد که مدیران زمان زیادی را صرف گوش دادن به آن‌ها می‌کنند اما چیز زیاد یا هدفمندی از آن‌‌ها دریافت نمی‌کنند. بدیهی است که دوری از چنین افرادی به مدیران کمک می‌‌کند تا زمان اتلاف شده را به‌حداقل برسانند و بخشی از زمان بهره‌وری خود را پس بگیرند.
هر روز چقدر زمان خود را صرف دزدهای زمان نظیر ذیل می‌کنیم؟
  • تماشای تلویزیون
  • خواندن بیش از حد روزنامه‌ها و مجله‌‌ها
  • چت کردن، طرح شایعات و صحبت‌های تلفنی و در نتیجه کار نکردن
  • باز کردن و مرتب‌سازی ایمیل‌ها و نامه‌ها
  • برقراری تماس تلفنی با کسانی که تماس گرفته‌اند و موفق به صحبت نشده‌اند
  • حضور در جلسه‌ها
  • پرداخت قبوض؛
  • رؤیاپردازی در روز
  • ناراحت شدن به‌خاطر مشکلات شخصی
  • گرفتار شدن در ترافیک
  • برنامه‌ریزی در مورد چگونگی ایجاد تغییر در امور
  • منتظر وقوع امور شدن
  • چرت زدن
  • خوردن تنقلات بین وعده‌های غذایی
  • نوشیدن
  • سیگار کشیدن
  • خرید کردن.
منابع
Center for Good Governance. (n.d.). Handbook on Time Management Skills. Link.
آخرین مطالب