چگونه متوجه میشویم که تصمیم صحیحی گرفتهایم؟
حتی بهترین افراد بعضیاوقات تصمیمهای بدی اتخاذ میکنند.
مارک سی. برایت
(Mark Seabright)
مترجم: محمد ابراهیم علیمردانی
شرکت فراسازه دج کاوان
حتی بهترین افراد بعضیاوقات تصمیمهای بدی اتخاذ میکنند. این امر دلیل بیکفایتی آنان نیست. همهی ما، انسان هستیم. اما اگر میتوانستیم روش برخوردمان را بهبود بخشیم قادر بودیم بر کسب و کارمان تأثیر مهم و بزرگی بگذاریم. در اینجا چند مثال از چگونگی و علت تصمیمگیریهای گاه و بیگاه اشتباهمان را مطرح میکنیم. ما تصمیمهایمان را براساس یک، دو یا سه حقیقت مهم بنا مینهیم.
بههمان اندازه که تصمیم میگیریم به دعوت نوشیدن قهوه پاسخ مثبت دهیم و امری کوچک بهنظر میرسد تصمیمهای بزرگی در زمینهی کسب و کار وجود دارد که ممکن است بخواهیم در مورد شواهد بیشتری از آن صحبت کنیم. ما این موضوع را که تا چه زمانی تصمیمهایمان اثرگذار هستند و چه نوع هزینههایی بر ما تحمیل خواهند کرد را ناچیز میانگاریم.
روانشناسان این امر را اصطلاحا «خطر برنامهریزی» (Planning Fallacy) مینامند و این امر اغلب و تنها زمانی اتفاق میافتد که مانعی بر سر پیشرفتمان وجود داشته باشد؛ همانطور که در مورد سازمانهایی با کسب و کارهای بزرگ اتفاق میافتد. ما الگوهایی را مشاهده میکنیم که در مشاهدههایمان از رویدادهای متفرقهای که برایمان اتفاق میافتد وجود ندارد.
اقتصاددانان رفتاری (Behavioral Economists) برای بیان این امر از اصطلاح بازگشت یا قهقرا بهمیزان متوسط (Regression to the Mean) نام میبرند. مفید خواهد بود که بهیاد داشته باشیم تنها بهخاطر چند اتفاقی که بهشکل دنبالهدار بهوقوع میپیوندد اینگونه معنا نکنیم که دوست داریم یکدیگر را متوقف کنیم. زمانی که در حال فروش چیزی هستیم ارزشی بیش از حد برای آن قایل میشویم و وقتی که در حال خرید چیزی هستیم ارزشی پایینتر برای آن درنظر میگیریم ...
... از لحاظ تکنیکی به این پدیده، «ناسازگاری در تحمل زیان» (Loss Aversion) اطلاق میشود. در ناسازگاریهای متعدد و بیشمار با عدم شخصیسازی امور میتوانیم از مذاکرههای خوب و دردسترس بهره ببریم.
ما تیمهایی ایجاد میکنیم که همیشه تصمیمهایشان پذیرفته میشود.
این امر میتواند به «تبعیت کورکورانه از گروه» (Groupthink) مرتبط شود و اغلب موجب خستگی و نارضایتی میشود؛ در این حالت تنوعی وجود نخواهد داشت و در مواقعی رخ میدهد که مدیر اجرایی قدرتمند یا گروهی از مدیران باسابقه داشته باشیم. اقدامهای ذیل را میتوانیم انجام دهیم تا به ما کمک کند در بیشتر موارد این مطلب را درک کنیم ...
- برای تصمیمهایمان برنامهریزی داشته باشیم.
برنامهریزی در مورد تصمیمهایمان را بهشکل یک دفترچهی راهنما طراحی کنیم. بهمحض اینکه از این امر آگاه شدیم که مجبور هستیم تصمیم مهمی دربارهی امری اتخاذ کنیم از همهی افراد مرتبط دعوت نماییم.
- همهی شواهد مرتبط را جمعاوری کنیم.
- بستر و زمینه را درنظر بگیریم.
مطالب بیشتری را از آنچه از آن موقعیت استفاده میکنیم از بیرون از کسب و کارمان بهدست آوریم.
- از تصمیمهایمان در کسب و کار محافظت کنیم و بر تصمیمهایمان ثابتقدم باشیم.
- بهیاد داشته باشیم تصمیممان، تصمیم شخصی نیست؛ بنابراین به تصمیم خارج از تصمیم شخصیمان اشتیاق نشان ندهیم.
- روحیهی فرد دهم (Tenth Man) را داشته باشیم.
وقتی نُه نفر از ده نفر در یک گروه بر امری توافق داشته باشند اطمینان داشته باشیم دهامین فرد در گروه در حال بیان موردی برای مخالفت با آن تصمیم باشد.
ممکن نیست افکارمان را تغییر دهیم اما حداقل میتوانیم تصمیمهای جایگزین را مدنظر قرار دهیم.
- هر تصمیممان را بازنگری کنیم و سپس دانش مرتبط با آن را با دیگران در میان بگذاریم.
این امر ما را جهت تصمیمگیریهای بعدی بهمیزان بیشتری آماده میکند.
متشکرم!